از افسون تا لوکا؛ چگونه انیمیشن های دیزنی از شرورها فاصله گرفتند؟
به گزارش وبلاگ مایکروتاچ، هرکسی که در 10 سال گذشته فقط یکی از انیمیشن های دیزنی را هم دیدن نموده باشد، ممکن است متوجه شده باشد که انیمیشن های جدیدتر دیزنی با آن هایی که قبلا دیده ایم و با آن ها بزرگ شده ایم فرق دارند.
رنسانس دیزنی که در دهه 90 روی داد در بیشتر موارد از یک فرمول بسیار ساده پیروی می کرد: قهرمان ساده لوحی با شروری روبرو می شد و باید به مقابله با او می پرداخت. همین داستان ساده سبب احیای انیمیشن های دیزنی شد و شرورهای کلاسیک آن دوران به نمادین ترین شخصیت های دیزنی تبدیل شدند. اما مدت هاست که دیگر هیچ نسخه نوی از این کاراکترهای شرور ساخته نشده است.
در حالی که هانس (سانتینو فونتانا) در انیمیشن یخ زده یا ارنستو د لا کروز (بنجامین برات) در انیمیشن کوکو قطعا در نوع خود شرور هستند، اما آن رفتارهای شرورانه خاص دوره رنسانس دیزنی را منعکس نمی نمایند و نوع متفاوتی از شرورها را به نمایش می گذارند. با توجه به این امر که دیزنی هر سال چندین انیمیشن فراوری می نماید این سوال در فکر مخاطبان به وجود می آید که این شرورهای کلاسیک کجا رفته اند؟ پاسخ این سوال هم بسیار ساده است هم فوق العاده پیچیده. شرورها با تمام شکوه و نام بدی که از خود به جای گذاشتند دیگر وجود ندارند، اما آنچه که در داستان ها و انیمیشن های دیزنی از خود به یادگار نهادند هنوز هم در قلب و یاد بینندگان به جای مانده است.
اما آنچه که در فیلم های نوتر شاهدش هستیم این است که دیگر داستان انیمیشن ها بر روی یک نیروی شرور که باید شکست داده شود متمرکز نیست و در عوض این انیمیشن ها سعی می نمایند به درگیری های بین فردی مفهومی تری مانند خیانت یا سوءتفاهم هایی که باعث نابود شدن یک ارتباط می شوند یا دوستی ها را از هم می پاشند بپردازند. در نهایت می توان چنین بیان داشت که دیزنی از شرورهای کارتونی ای که به نحو اغراق آمیزی شیطانی بودند، فاصله گرفته و به درگیری ها و مسائل انسانی تر و واقعی تری می پردازد.
به جای اینکه یک شخصیت، نماد تمام ویژگی های بد و شیطانی باشد، کشمکش ها بیشتر در تفاوت های بین فردی و تغییر در ارزش ها ریشه دارند. شرورهای قبلی با تمام ویژگی های شیطانی شان ناپدید شده اند و در عوض ما ابولا از انیمیشن افسون را می بینیم که بدی هایش، ریشه های شخصی تری دارند. برای اثبات این امر ما می خواهیم، به چهار فیلم اخیر دیزنی که رویکرد متفاوتی را نسبت به شخصیت های شرور گذشته در پیش گرفته اند نگاهی بیندازیم تا به شما نشان دهیم که دیزنی چگونه از داستان های دوره رنسانس خود فاصله گرفته است.
1. یخ زده 2 (Frozen 2)
- کارگردان: کریس باک
- بازیگران: کریستین بل، ایدینا منزل، جاش گد
- تاریخ انتشار: 2019
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز: 78 از 100
یخ زده 2 با حذف شخصیت شرور نسخه قبلی توانست به عنوان یک دنباله متفاوت ظاهر شود. در حالی که هانس در انیمیشن یخزده باز هم به گرد پای شرورهای کلاسیک دیزنی نمی رسید، حداقل سبب ایجاد داستانی شده بود که در آن قهرمانان باید در مقابل شرور قرار می گرفتند و لذا می توانست تداعی گر همان داستان های کلاسیک باشد. در عوض، در یخزده 2 تصمیم گرفته شد که به موضوعات بزرگ تری پرداخته شود تا کشمکش های بین کاراکترهای مختلف. بنابراین نمی توان در این انیمیشن، شرور واقعی را تشخیص داد. گویا درگیری بین آرندل و نورثولدرا به خاتمه رسیده و ما تنها عواقب پس از آن را مشاهده می کنیم.
ما شاهد مسائلی هستیم که به واسطه کارهای سودجویانه قبلی آرندل در حال حاضر برای نورثولدرا به وجود آمده اند، اما هیچ فردی وجود ندارد که بتوان واقعا او را سرزنش کرد، زیرا پدربزرگ آنا و السا درگذشته است. برخلاف انیمیشنی مانند پوکاهونتاس که در آن درگیری سلطه جویانه و مسائلی که به واسطه آن در زندگی مردمان بومی ایجاد شده داستان اصلی انیمیشن را تشکیل می داد، این فیلم بیشتر با عواقب بعدی چنین اقداماتی دست و پنجه نرم می نماید. در یخزده 2 کاراکترهای فیلم باید به جای مبارزه با شرورها، مسائلی را که به واسطه اعمال آن ها به وجود آمده اند حل نمایند.
مسائل و چالش ها فقط ناشی از فرماندار زورگویی نیستند که سرزمین های بومی را برای تصاحبشان غارت می نماید، بلکه ناشی از میراثی هستند که چنین فرمانداری از خود به جا می گذارد. این انیمیشن به وضوح نشان می دهد که تاثیرات مخرب یک فرد شرور پس از مرگ او از بین نمی فرایند و تنها این مردم هستند که باید با سعی و تلاش خود این آثار مخرب را پاک نمایند.
2. لوکا (Luca)
- کارگردان: انریکو کازاروزا
- بازیگران: جیکوب ترمبلی، مایا رودولف، جیم گافیگان
- تاریخ انتشار: 2021
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز: 71 از 100
لوکا قطعا یک شرور تمام عیار دارد که همان ارکول ویسکونتی (با بازی ساوریو رایموندو) است که بلای جان پورتوروسو و همه شهفرایندانش شده است. اما ارکول بیشتر یک مزاحم است تا یک شرور. برخلاف گاستون در دیو و دلبر، هل دادن او از یک صخره واقعا هیچ مسئله ای را حل نمی نماید. او منبع همه درگیری هاست. درگیری های مردمان پورتوروسو و پدر و مادر لوکا علیه دنیای خارج و اما این مشکل در نهایت نه تنها به وسیله شکست دادن ارکول در مسابقه که یک جور غلبه کلاسیک بر شرور داستان است، بلکه به وسیله اتحاد بین مردم شهر حل می شود.
وقتی لوکا و آلبرتو به گویلیا یاری می نمایند و آن ها برنده جام پورتوروسو می شوند، تصمیمشان را می گیرند. نه اینکه بخواهند بیگانه را شکست دهند، بلکه تصمیم می گیرند تفاوت ها را بپذیرند. لوکا داستانی در رابطه با این نیست که ترس از دشمن اشتباه است و یا داستانی که ارکول را شرور جلوه دهد. بلکه این داستان در خصوص افرادی است که یاد می گیرند در هر شرایطی از هم حمایت نمایند و غرور و اختلاف نظر را کنار بگذارند و تفاوت های یکدیگر را بپذیرند.
3. افسون (Encanto)
- کارگردان: جیرد بورش
- بازیگران: استفانی بیاتریز، مائورو کاستینو، جسیکا درو
- تاریخ انتشار: 2021
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز: 91 از 100
افسون احتمالا یک مدرک کاملا معتبر دال بر تغییر رویه دیزنی به شمار می آید. نه تنها در فیلم افسون هیچ شخصیت شروری وجود ندارد، حتی شخصیتی وجود ندارد که بتوان، نام شرور را بر او نهاد. در عوض، این انیمیشن مملو از درگیری ها و کشمکش های مختلف است. کازیتا در معرض خطر واقع شده است و در بیشتر سکانس های فیلم، قهرمان داستان، میرابل (با بازی استفانی بیاتریز)، خانواده اش و تماشاگران به این باور رسیده اند که این مسائل به نوعی تقصیر اوست. اما بعدا معین می شود که این نگرش تنها نگرش سطحی نسبت به این موضوع است.
کازیتا به علت فشارهایی که به افراد وارد شده و به علت انتظاراتی که ابولا آلما (ماریا سیسیلیا بوترو) از مردم دارد در حال از هم پاشیدن است. ضربه روحی ناشی از از دست دادن همسرش و بر عهده گرفتن مسئولیت حمایت از شهر و خانواده اش و به دوش کشیدن تمام مسائل، آن هم به تنهایی باعث شد که ابولا نه تنها به خودش، بلکه ناخواسته به تمام خانواده اش نیز ظلم کند. تاثیری که او بر خانواده اش گذاشت و فروپاشی کازیتا به علت ذات شرور او نیست، بلکه بدان علت است که او راه خود را گم کرده و در انجام کارهای درست دچار اشتباه شده است. ابولا ناخواسته افراد ناقص خانواده مانند برونو و میرابل را از خود دور می نماید.
در حالی که این توضیحات قطعا خطاهای او را توجیه نمی نمایند، اما نمی توان به واسطه این خطاها او را شرور نامید و برچسب شریر را بر او زد. درگیری ها و کشمکش های انکانتو معمولا به وسیله صحبت کردن حل می شوند و لذا می توان این موضوع را یک تحول بزرگ در رویکردی که دیزنی در پیش گرفته دانست. چرا که در انیمیشن های کلاسیک همواره کار به مبارزه و برد و باخت کشیده می شد. درست است که ایزابلا گاهی اوقات از روی بی توجهی به میرابل ظلم می نماید و ابولا هم همان کسی است که مسئول از هم پاشیده شدن خانواده اش است، اما این چیزها باعث نمی شود که به هیچ یک از آن ها نام شرور تعلق گیرد. در واقع انیمیشن افسون به مخاطب نشان می دهد که با برقراری ارتباط مناسب و پشتیبانی از یکدیگر، می توانیم اشتباهاتی را که مرتکبشان می شویم بپذیریم و اختلافاتمان را حل کنیم.
4. کوکو (Coco)
- کارگردان: جیرد بورش
- بازیگران: استفانی بیاتریز، مائورو کاستینو، جسیکا درو
- تاریخ انتشار: 2017
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.4 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز: 97 از 100
اگر بتوان ادعا کرد که یکی از فیلم های اخیر دیزنی دارای شخصیت منفی است، قطعا آن فیلم، انیمیشن کوکو خواهد بود. ارنستو د لا کروز از زمان ساخت کاراکتر دکتر فاسیلیه در شاهزاده خانم و قورباغه، شبیه ترین کاراکتر دیزنی به شرورهای کلاسیک است. اما نقطه اوج فیلم، رویکردی مشابه دیگر فیلم های انیمیشنی نو دیزنی را در پیش می گیرد که باعث می شود د لا کروز نتواند به جایگاهی مشابه شخصیت های شرور و شیطانی کلاسیک دیزنی برسد. در واقع می توان ارنستو را تنها برای نیمی از مسائل و گرفتاری های انیمیشن مقصر دانست. اما نیم دیگر درگیری ها به مسائل موجود در خانواده میگل (با صداپیشگی آنتونی گونزالس) بازمی شود.
بنابراین نقطه اوج فیلم بیشتر بر آشتی او با خانواده اش تمرکز دارد تا بر رسوا کردن ارنستو د لا کروز به خاطر سرقت ادبی ای که انجام داده است. خاتمه آنچه که کوکو می خواهد به ما بیاموزد این است که آرامش و موفقیت به واسطه شکست شرور به ارمغان آورده نمی شود، بلکه هماهنگی اعضای خانواده و مشورت کردن در رابطه با تصمیمات مختلف، حس آرامش را به ارمغان خواهد آورد. پرداختن به این موضوعت سبب می شود که تعارض موجود در داستان ملموس تر شود و کشمکش ها و اختلافات تاثیرگذارتر گردند. د لا کروز یک نوع گاستون است، اما سرنوشت او برخلاف گاستون برای داستان چندان اهمیتی ندارد. گاستون باید شکست داده شود تا دیو و دلبر، بتوانند مسرور شوند و به آرامش دست پیدا نمایند.
اما میگوئل باید کار بسیار سخت تری را انجام دهد و خانواده از هم گسیخته اش را با هم آشتی دهد. با این حال حتی اگر د لا کروز شکست بخورد باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که روابط خانوادگی از هم گسسته موجود در انیمیشن کوکو اصلاح شوند. لذا فیلم هایی مانند کوکو با عدم تمرکز بر روی شرارت های حول یک یا تعداد معدودی از شخصیت ها، می توانند به تعارض های پیچیده تر بین فردی و مفاهیم بزرگ تری بپردازند که حل شدنشان قطعا برای مخاطب رضایت بخش تر خواهد بود.
بنابراین دیگر این داستان های ساده به پیروزی خیر بر علیه شر نمی پردازند. در عوض، آن ها به چالش های انسانی تری خواهند پرداخت که در آن ها آشتی و صحبت کردن تنها راه چاره پیروزی و غلبه بر مسائل هر دو طرف است. در حالی که فقدان شخصیت های شرور در انیمیشن های نو دیزنی به وضوح حس می شود، اما این انیمیشن ها سرشار از تضادها و کشمکش هایی هستند که برای مخاطب جالب خواهند بود. چنین تحولی سبب می شود که ما در داستان های دیزنی دیگر شاهد یک موجود شیطان صفت که تمام مسائل تقصیر اوست نباشیم و به جای آن، این گونه داستان ها به شخصیت ها اجازه می دهند تا انسانی تر رفتار نمایند و به مسائل واقعی تری بپردازند و همین امر سبب شده که داستان های نو دیزنی، در رابطه با موضوعات ظریف تر و حقیقی تری باشند.
رویکردی که دیزنی در حال حاضر در پیش گرفته است، رویکردی است که می خواهد روح همدلی را به واسطه شخصیت هایی مجذوب کننده و دوست داشتنی در مخاطبان به وجود آورد. این داستان ها به خوبی نشان می دهند که هیچ کس ذات کاملا شرور و یا کاملا پاکی ندارد و در واقع دنیای اطراف ما سیاه و سفید نیست و لذا غالبا با نابودی یک فرد هیچ چیز درست نمی شود. در عوض، همه باید دست به دست هم بدهند و با بهره گیری از قدرت کلام، مسائل را حل نمایند.
مردم ذاتا بد نیستند بلکه آن ها فقط بر اساس انگیزه هایشان عمل می نمایند و می خواهند به هدف مدنظرشان دست یابند. حتی اقدامات بدخواهانه آن ها نیز قطعا توجیهات خاص خودشان را دارند. دیزنی با ارائه داستان هایی که در آن ها شخصیت ها می توانند مرتکب اشتباه شوند و لزوما این اشتباهات به معنای شرور بودنشان نیست، حس منحصربه فردی را در انیمیشن هایش ایجاد کرده که مبین تضاد عاطفی و واقع گرایی است. لذا با اینکه بسیاری از کاراکترهای شرور برای همواره کنار گذاشته شده اند و حتی ممکن است مخاطبان، دل تنگ این کاراکترها شوند، اما دیزنی توانسته به واسطه روایت داستان هایی سرشار از چالش ها و کشمکش های مختلف، فضایی را به وجود آورد که بر روی مخاطب تاثیر می گذارد و مفاهیم بزرگی نظیر انسانیت و پذیرش اطرافیان را به هر صورتی که هستند به او خواهد آموخت.
منبع: collider
منبع: دیجیکالا مگ